، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه سن داره

ستاره نابغه کوچولو

بحران 2 تا 4 سالگی

1392/12/6 23:40
نویسنده : مامان هدا
1,208 بازدید
اشتراک گذاری

نشستی و داری یکی از کارتونای محبوبت دورا رو میبینی.

مامی: ستاره مامان من میرم دوش می گیرم و تو سرتو تکون میدی و میگی باشه

و من یاد 6 ماه اول تولدت میفتم که خیلی از روزها احساس می کردم از بس حموم نرفتم دارم کپک میزنم اخه تو هر 20 دقیقه یکبار اگه بیدار بودی شیر می خوردی و من باید کلی برنامه ریزی می کردم که تو خواب باشی و در همون موقع هم بابایی خونه باشه تا من بتونم برم حمام ولی بعد از 6 ماهگی که می تونستی نو وانت بشینی دیگه با هم میرفتیم حمام پس مامی از کپک زدگی نجات پیدا کرد قهقهه

تا همین چند وقت پیش که بخاطر یک ترجیح شخصی دیگه با هم نمیریم حمام و هرکس اوقات شخصی خودشو تو حمام داره.( حمام ما خیلی کوچیکه به اندازه ایکه فقط وان کوچیک و پلاستیکی گل دختری توش جا میشه و پرنسس ما هم بسیار محتاطه و اصلا از تو وانش که دیگه بزور توش میشینه بیرون نمیاد پس خیلتون راحت) 

مامی: ستاره جون میری دستشویی بعد بیای با هم بقیه نمایشمون رو اجرا کنیم ؟

ستاره : پس چشماتو ببند تا سوپرایز (همون سورپریز خودمون با لهجه ایرانی) بشی و من از لای چشمام تقلب می کنم و به حرکاتت نگاه می کنم که چطور خودت شلوارتو در میاری دکمه های بادی رو باز می کنی روی توالت فرنگی میشینی و بعد از اینکه جیش می کنی خودتو میشوری خشک می کنی بعد دوباره لباس می پوشی و داد میزنی سوپرایز و من با تمام وجودم هیجانمو نشون میدم و باز یاد روزهایی خیلی نزدیک شاید کمتر از یکماه پیش میفتم که تو حتی علیرغم بخوبی تونستن حاضر نبودی حتی شلوارتو در بیاری و همیشه می گفتی : تو مامی تو بکن.

حلا دیگه دخترم خودش دکمه های بزرگ پالتوشو می بنده . کفشهاشو می پوشه (البته این یکی رو خیلی وقته می تونی) شبها خمیر روی مسواک می ماله و خودش مسواک میزنه و حتی برای هدر نرفتن آب از مقدار کمی آب در لیوان برای شستن دندونهاش استفاده می کنه و حتی گاهی که رو مود باشه خودش غذا می خوره و من مثل همیشه احساس می کنم که خوشبخت ترین مادر دنیام نه فقط بخاطر تواناییها نازنینم که از خیلی قبل میدونستم می تونی این کارها رو بکنی بیشتر چون من و تو با هم تونستیم از بحران وابستگی شدید تو نسبت به من بخ خوبی ارامش بگذریم.

در مورد 2 تا 4 سالگی خیلی مطلب خونده بودم به اسم سالهای وحشتناک یا کابوسهای 2تا 4 سالگی والدین  .باید کوچولوی این سنی داشت تا مفهمومش رو با همه وجود فهمید . و فرشته من حدود 2 سال و نیم تا 3 سال و نیم این بحران رو طی کرده . سخت بود روزهایی که برای کم کردن تلخیش به خنده می گفتیم امروز شهاب سنگ بداخلاقی اومده یا امروز شهاب سنگ گریه اومده . روزهایی که به معنی واقعی کلمه : چرا در گنجه بازه ؟ چرا دم خر درازه؟ بودن و چه سخت تر صبوری کردن و صبور بودن . روزهایی که برای دچار نشدن به عذاب وجدان شبانگاهی می نوشتم این ماه چند بار داد زدم و به چه دلایلی که روشی بسیار خوب بود . 

بانوی زیبای مادر! نازنین ترینم همیشه سلامت و شاد زی. آمین

پسندها (1)

نظرات (2)

زهره مامان مرسانا
15 اسفند 92 23:34
سلام وخسته نباشید. ببخشید هدا خانم من هر کار کردم تو سایت کوچولوهای باسواد نتونستم برم با ینکه ثبت نا هم کردم نمیدونم چه دلیلی داره . من همیشه به این سایت سر میزنم و از نظرات و سخنان تون مستفیض میشم ممنون میشم اگه اسم من و هم واسه کتاب ریاضی دومن بنویسید شرمنده ام اگه امکان داره .
رویا
22 اسفند 92 16:56
خصوصی