سالروز میلاد
دیروز روز زن بود روز مادر بود و تولد مامی هدا
و من چقدر از خدا بخاطر حیاتم در این دنیا سپاسگزارم . سپاسگزارم که زاده شده ام سپاسگزارم که یک بانو زاده شده ام تا طعم شیرین مادر شدن رو بچشم و من چقدر بخاطر نازنین ترین هستی زندگیم - دخترکم - سپاسگزارم .
شاهدخت زیبای من سریعتر از تصورات من بزرگ میشه اینقدر سریع که من جا می مونم حتی در نوشتن!
بالاخره انتظار خودت به سر رسید و از بعد از عید میری کودکستان - مدرسه بین الملل بخش کودکستان - و خدا رو شکر هردو راضی هستیم هم من و هم تو روزهایی هم هست که کمی سخت جدا میشی ولی خوشبختانه با راهنماییهای خاله الهه - مشاور خوبت - در مجموع مشکلی نیست و یک مورد عجیب عجیب عجیب اینکه از چند روز بعد از رفتن به کودکستان داوطلبانه تو اتاق خودت می خوابی . من و بابایی سختمونه ولی نه تنها به تصمیمت احترام گذاشتیم حتی با دادن جایزه بهت ، استقلال طلبیت رو تشویق کردیم
از اول تیرماه هم میری پیش دبستانی 1 واله . خدایا خواب بودم یکدفعه از خواب بیدار شدم و فندق کوچولوی 2800 گرمی من یکدفعه اینقدر بزرگ شده.
مهربونم ، آروم جونم ، ورد زبونم ، خانوم خونم تمام لحظه های زندگیت سرشار از شادی و شادی و شادی