، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

4 سالگی با خاله ستاره

4 شهریور 93  4 سالمه دوستای خوب ونازم به دوستی قشنگمون می نازم مهمون جشنمون "خاله ستاره" هرکی بیاد قدم رو چشم می ذاره بیاین باهم به شادی و سادگی جشن بگیریم دنیای 4 سالگی   تک ستاره آسمان زندگیم سالروز میلادت مبارک   پینوشت:  جشن تولد امسال به دلخواه خود عسلک ، خاله ستاره برگزار شده . زود زود با عکس میام
10 شهريور 1393

سالروز میلاد

دیروز روز زن بود روز مادر بود و تولد مامی هدا  و من چقدر از خدا بخاطر حیاتم در این دنیا سپاسگزارم . سپاسگزارم که زاده شده ام سپاسگزارم که یک بانو زاده شده ام  تا طعم شیرین مادر شدن رو بچشم و من چقدر بخاطر نازنین ترین هستی زندگیم - دخترکم - سپاسگزارم . شاهدخت زیبای من سریعتر از تصورات من بزرگ میشه اینقدر سریع که من جا می مونم حتی در نوشتن! بالاخره انتظار خودت به سر رسید و از بعد از عید میری کودکستان - مدرسه بین الملل بخش کودکستان - و خدا رو شکر هردو راضی هستیم هم من و هم تو روزهایی هم هست که کمی سخت جدا میشی ولی خوشبختانه با راهنماییهای خاله الهه - مشاور خوبت -  در مجموع مشکلی نیست و یک مورد عجیب عجیب عجیب اینکه از چند ر...
1 ارديبهشت 1393

از وبسایت کودک سالم

بچه‌دوم یا فرزند فراموش‌شده‌ی والدین!   http://koodakesalem.com/%D8%A8%DA%86%D9%87%E2%80%8C%D8%AF%D9%88%D9%85-%DB%8C%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C/
19 فروردين 1393

عید 93

عیدتون مبارک !  دخترکم واقعا بزرگ شده 3 سال و 7 ماهشه . امسال اولین سالی بود که موقع سال تحویل بیدار بود و ما هم سعی کردیم براش نوروز و این مهمترین جشن باستانی حسابی خاطره انگیز باشه. امسال خوه خودمون موقع سال تحویل موندیم و دور سفره هفت سین که با اسب های طلایی سینها رو چیده بودم .  میام و بیشتر مینویسم
18 فروردين 1393

بحران 2 تا 4 سالگی

نشستی و داری یکی از کارتونای محبوبت دورا رو میبینی. مامی: ستاره مامان من میرم دوش می گیرم و تو سرتو تکون میدی و میگی باشه و من یاد 6 ماه اول تولدت میفتم که خیلی از روزها احساس می کردم از بس حموم نرفتم دارم کپک میزنم اخه تو هر 20 دقیقه یکبار اگه بیدار بودی شیر می خوردی و من باید کلی برنامه ریزی می کردم که تو خواب باشی و در همون موقع هم بابایی خونه باشه تا من بتونم برم حمام ولی بعد از 6 ماهگی که می تونستی نو وانت بشینی دیگه با هم میرفتیم حمام پس مامی از کپک زدگی نجات پیدا کرد  تا همین چند وقت پیش که بخاطر یک ترجیح شخصی دیگه با هم نمیریم حمام و هرکس اوقات شخصی خودشو تو حمام داره.( حمام ما خیلی کوچیکه به اندازه ایکه فقط وان کوچیک و پ...
6 اسفند 1392

مامان من!

مامانم مدتهاست که دلم می خواد در موردتون بنویسم. خیلی روزها وقتی خسته هستم و دلم نوازشهای عاشقانه شما رو می خواد دلم می خواد از شما بنویسم. خیلی شبها که دخترکم در آغوشم می خوابه و من احساس می کنم این چشمه محبت وجودم از جایی بی انتها سیراب شده دلم می خواد از شما بنویسم. چه لحظه ها که دلم می خواد بی بهانه و با بهانه از شما بنویسم . می دونم که خواننده همیشه وبلاگ دخترکم هستید و چه مهربانانه همیشه عشق به نوه تون رو به نمایش می گذارید ولی نه به این دلیل می نویسم، که برای این می نویسم چون همیشه معتقدم قدر آدمها رو باید در بودنشون دونست و نه در نبودشون ولی مگه با همین چند خط میشه از شما نوشت و قدردان بود؟!؟ اصلا من با اینهمه بعد مسافت دوری نمی گم...
29 بهمن 1392

گزارش پیشرفت

گزارشی به مدیران ارشد هههههههههههههههه اینم توضیح در مورد سوالهایی که تو وبلاگ ستاره ازم می کنید:  بله ستاره الان کاملا مسلط به زبان انگلیسی ، می تونه بخوبی بفهمه و صحبت کنه البته دوست نداره با اطرافیان که می دونه فارسی زبان هستن جوابشون رو به انگلیسی بده . کلا اصلا دوست نداره مورد امتحان قرار بگیره ولی وقتی بدونه کسی فارسی نمی دونه خیلی سلیس باهاش انگلیسی حرف می زنه . دایره لغات انگلیسیش بسیار زیاده و به گفته دوستم که از کانادا اومده بود از بچه های نیتیو هم سنش خیلی دایره لغاتش بیشتره و من اینو مدیون سی دی های خوبی که به زبان انگلیسی میبینه هستم  کماکان دیدن تلویزیون براش قانون و قاعده داره از یک حد بیشتر اجازه نداره  ...
15 بهمن 1392