هیس...
هیس... دختران فریاد نمی زنند!
بعد از 4 سال با بابایی رفتیم سینما و نازنین بانوی من پیش مامان جون مهربونش بود . کل جریان فیلم رو می دونستم حتی اکران خصوصیش دعوت شده بودیم که بخاطر ستاره نتونستم برم ولی حالا که فرصت پیش اومده بود باید میدیدمش باید! فیلمی که هر مادری باید ببینه و هر پدری ! فیلمی که از یک تابوی اجتماعی حرف میزنه دختران کوچولویی که در بچگی مورد آزار جنسی و حتی تجاوز جنسی قرار می گیرن و پدرهایی که در کسوت بازرس، رییس پلیس، رییس زندان و ... با بغضهای شکسته در گلو با ماجرا روبرو می شدن فیلمی با ارزشی فراتر از دیدن که اجباری برای دیدن! طبق آمار ذهنی خودم - چون متاسفانه این موضوعات اینقدر تابو هست که آمار واقعی وجود نداره- 90% دخترایی که می شناختم حداقل یک تجربه ناخوشایند از لمسی اجباری تا ... تجربه کرده اند و فاجعه بارتر تجربیات ناخوشایند فامیلی...
در تمام سکانسهای فیلم دلم برای دخترکم پر می کشید برای بوی بهشتی بدنش و لمس وجود نازنینش مثل اینکه می خواستم با سپری از بوسه از تمام زشتیها محافظتش کنم ولی این کافیه؟ فقط عشق ورزیدن و دوست داشتن من و بابایی اون رو محافظت می کنه ؟ قطعا نه ! باید یادش بدم باید بدونه که اگه کسی خواست بهش آزار برسونه با تمام وجود فریاد بزنه و دنیا رو خبر کنه . باید بدونه که همیشه گوشهای من و باباش شنوای درددلهاشه . همیشه و همیشه تا زمان بودنمون در کنارش و پشتیبانش باقی می مونیم
بهتون توصیه می کنم حتما فیلم رو ببینید. در تمام طول فیلم زجر می کشید و تمام سلولهاتون به ارتعاش در میاد ولی حتما فیلم رو ببینید