عسلک باهوش !

نانازخانوم مامان! قربون اون سر کوچولوت بشم که یه عقل بزرگ توشه!

مامانی ببخشید دیر به دیر انجا رو آپ می کنم. می دونی که نمایشگاه کتابه و ...

گل خانومم عاشق پیشی هست . اینقدر گربه دوست داره که نمی تونیم وقتی گربه می بینه تو بغل نگهش داریم. از دیروز یاد گرفته به گربه با دست می گه بیا (انگشتاشو به طرف خودش می بنده) . هفته پیشم شب که می خواست بره بخوابه در یک اقدام ناگهانی با بابایی بای بای کرد . وای که دیگه من تو آسمونا سیر می کردم و از بس بوسیدمش خوردمش. بعضی وقتا هم تو تابش که نشسته با دستاش نانای می کنه. ای مامان قربون دستای کپل تو بشه.

روز 3 شنبه گذشته رفتیم استودیو و کار نهایی سی دی لالایی رو گوش دادیم و خانوم کوچولو از اون شب یاد گرفته می گه لالالالا

حالا یه کوچولو هم غر بزنیم: موشی خانوم هنوزم شبا تا صبح چند بار بیدار میشه و اگه مامانی رو شانس نباشه مثل پریشب به ساعتی و گاهی نیم ساعتی یکبار تبدیل می شه. خب دیگه غر بسه!

دخترکم ! کاملا باهام ارتباط برقرار می کنه و خیلی خوب منظورشو می رسونه . حالا دیگه واسم لوس میشه و خودشو بهم می چسبونه و من احساس می کنم شادترین و خوشبخت ترین مامان دنیام حتی اگه 7 ماه و نیم باشه که شبا بیخوابی داشته باشم.

اینم عیدی مامان جون ستاره که خودشون دوختن:

اینم چند تا عکس دیگه از یه ستاره ی 7 ماه و نیمه: