این روزها : تولد 6 ماهگی
ستاره آسمون زندگی ما 6 ماهگیت مبارک عزیزم!
نیم سال از بودن ستاره با ما می گذره و چه زود و چه شیرین! یادمه پارسال این موقع من هنوز نمی دونستم عسلکم دختره یا نه؟
و چقدر امسال خوشحالم و با اینکه به نظر بقیه کار عادی و معمولی نبود با اشتیاق براش مهمونی تولد 6 ماهگی گرفتم. آره مامانی قشنگم بذار بقیه بگن چه ندید بدیده! خب معلومه منکه تا حالا ستاره نداشتم . عزیزم اگه خدا بخواد و بابایی همراهی کنه واسه تولد 1 سالگیت سنگ تموم می ذارم دخترکم.
شادی 6 ماهه شدن دخترم رو با یه مهمونی زنونه با دوستا و فامیل شریک شدم و آخر شب هم شوشوهای خوب اومدن. امیدوارم به همه خوش گذشته باشه . با وجودیکه کلی کار کردم ولی خیلیییییییییی برام لذت بخش بود.
یه تشکر خیلی خیلی ویژه از خاله سمیرا از کانادا که لباس ستاره رو هدیه فرستاده بود.
ستاره شادی من و محیط رو حس کرده بود و خیلی اون شب بهش خوش گذشت و کلی هم کادو گیرش اومد. من و بابای هم بهش 2 تا قالیچه واسه اتاقش دادیم و روز جمعه(6 شهریور) ستاره ما رو با غلت زدنهای کامل و پی در پی حسابی سورپرایز کرد.
امروز هم دخترم واکسن 6 ماهگیشو زد (آخی) و خدا رو شکر دیگه رفت تا 1 سالگی.امروز هم به خاطر دخملی سر کار نرفتم .دخترم خیلی خانوم و مقاومه الان خیلی بیحاله و کمی تب داره ولی زیاد بی تابی نمی کنه. خدا رو شکر رشد قدش خیلی خوبه ولی اضافه وزنش 2 تا منحنی اومده پایین که خودم هم می دونستم ولی دکترش گفته مهم اینه که سالمه .
مامان جون از روز 3 شنبه اومدن پیشمون و من کلی کلی دارم حال می کنم. خوشبحال اونهایی که ماماناشون تو شهر خودشون هستن . حالا هی به ما طفلکیها تو شهر غریب پز بدن
اینم پرنسس 6 ماهه ما: