، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

از الف تا ی جشن تولد یکسالگی - قسمت سوم

1390/8/27 16:15
نویسنده : مامان هدا
1,201 بازدید
اشتراک گذاری

یه دفعه یادم به مانی (ماندانا) افتاد یکی از دوستای خوبم تو شیراز که البته فامیل دوری هم هستیم . خودش لباس عروسی دخترشو دوخته بود و کلا از هر پنجش یه هنر می باره . باهاش تماس گرفتم و گفتم یه لباس خوب واسه تولد تو می خوام . قرار شد چند تا عکس دلخواهمو از اینترنت پیدا کنم و براش ایمیل کنم بعد از چند بار ایمیل نرسیدن و ... بالاخره متوجه منظورم شد و گفت که نو شیراز تور ستاره ای دیده و می ره می خره. می دونستم که طفلک خیلی سرش شلوغه ولی چاره ای نبود باید مدام بهش زنگ می زدم تا اینکه با تلفنش کلی حالم گرفته شد: هداجون همه جا رو گشتم حتی بازار وکیل ولی تو ستاره ای گیرم نیومد. گفتم باشه من می رم می گردم کجا برم؟ گفت برو گاندی یا کوچه برلن ! واییییییی خدایا کوچه برلن که اصلا نمی تونم برم با دخملی کسی هم نیست که بذارمش پیشش ضمن اینکه خانومی شما هنوز قبل 2-3 ساعتی یک بار فیش می خورید. از یه طرف دیگه جلب همکاری بابایی هم هست . البته بابایی همیشه همکاری می کنه خداییش ولی من خودم یه کم عادت به خودسانسوری دارم.

با بابایی رفتیم کوچه برلن بماند که هوا هم گرمه . کلی پرس و جو کردیم . یه مغازه هم که بهمون آدرس دادن اصلا تور طرحدار نداشت . عجب پروژه ای شده این طور ستاره ای سوال

دست از پا درازتر برگشتیم خونه ولی مامانی از پا نمی شینه تا اینکه رفتیم تجریش پاساژ که یه مغازه لباس بچه هست که ببینم چی جدید آورده . خاله مریم هم گفت حالا که تا اونجا می رید ببین تور فروشی هاش شاید داشته باشن چون من تور دامن توتوی باران رو از اونجا گرفتم . جای پارکش اونجا خیلی بده من با تو و کالسکه پیاده شدم و تو رو با کالسکه 2 طبقه بغل کردم بردم بالاتشویق

کلی دلم واسه خودم سوخت وقتی دیدم مغازه لباس بچه تعطیله کم مونده بود گریه کنم . خلاصه که تور فروشی های اون طبقه هم اصلا چیزی که من می خواستم نداشتن دوباره تو رو بغل کردم با کالسکه آوردم پایین و با بابایی طبقه های دیگه رو گشتیم ولی نبود که نبود . دیگه داشتم نا امید بر می گشتم که رفتم تو یه مغازه و دیدم که تور طرحدار داره ولی طرحش دایره هست گفتم که عین همین طور ولی طرح ستاره می خوام گفت نداریم خانوم قبل تر داشتیم تموم شده اون یکی شریکش گفت یه رح قلب هم داریم گفتم که ببینم و پشت پارچه های دیگه اشاره کرد . خدایای قلب نبود ستاره بود از خوشحالی نزدیک بود جیغ بکشم . می دونم که وقتی یه چیزی رو پا فشاری کنی کائنات بالاخره یه ی می کنه . خدایا ممنون. گفتم 2 متر می خوام . گفت متری 4500 نمی دونم واقعا قیمتش این بود یا از بس منو ذوق زده دید این قیمت گفت ولی باور کن مامانی اگه متری 10 تومن هم می گفت می خریدم. تور رو که کمی بیشتر از 2 متر بود گرفتم (البته چون اصطلاحا ته طاقه بود بقیه 2 متر رو حساب نکرد) و خیلییییی شادمان و مسرور برگشتیم خونه. بغل

دیگه فقط رسوندن پارچه به شیراز بود و که همراه یه بادی واسه اینکه مانی جون سایزتو بدونه که اونم توسط مامان جون انجام شد . خداییش خیالم یه کم از بابت لباس راحت شد . البته فقط یه کم همش دعا می کردم همه چی بخوبی پیش بره.

خب حالا می موند تم . دوباره با موسسه آشنا تماس گرفتم و گفتم که من راهی سفر هستم و دلم می خواد طرح تم ستاره ای که گفتید در دست طراحی هست رو ببینم که موکول شد به بعد از برگشتن من از مسافرت. 

واسه کارت دعوت بابایی پیشنهاد داد که از گرافیست شرکت استفاده کنیم که من نظرامو بدم و اون پیاده کنه و خوب هم از آب دراومد . طرحهای تو اینترنتو دیدم و گفتم که کارتشو کلا مربع نزنه و کل کاغذ مثل یه ستاره باشه شبا موقع خواب همش به جمله دعوت رو کارت فکر می کردم یه چیز خاص و دوست داشتنی که در دقایق آخر که می خواستیم کارت رو ببریم چاپ کنیم تو ذهنم جرقه زد : ترکیبی از ترانه های تولد خاله ستاره .که نهایتا این شد شرح کارت دعوت : 

 

تق و تق و تق در می زنه قاصدک!

اومده بگه تولدش مبارک!

خبر می ده به دوستا و فامیلا

یکساله شد ستاره نازگلک!

 

اینم عکس لباس محلیت که تو تولدت پوشیدی

 

پرنسس من ! بدون اینکه بدونم عکستو تو مجله زندگی ایده آل هم چاپ کردن و دوست خاله بهش گفته بود و من، هم سورپریز شدم هم دلخور که چرا باهامون هماهنگ نکردن!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)