نوروز 92
پرنسس زیبای مامان عیدت مبارک!
این سومین بهاری هست که خدا تو رو بعنوان بهترین عیدی برای همه طول زندگیم به من داده .
بزرگتر شدی . شیرین زبونتر شدی. خو شگلتر شدی . چلوندنی تر شدی و باهوش و باهوشتر.
همه تعطیلاتو شیراز بودیم و وقتی که 12 ام برگشتیم عکس العمل جالبت نشون می داد که تو هم دلتنگ خونه شدی. در کابینتی که بیشترش ظرفای تو توش هست رو باز کردی و با هیجان گفتی : سلام ظرفای قشنگ ! ما برگشتیم.
مامانی گاهی دلم از اینهمه بزرگ شدنت می گیره : آخه وقت واسه بزرگ بودن خیلی زیاده و امیدوارم منو مقصر ندونی و فکر نکنی من باعث این بودم که تو بچگی نکردی . باور کن عسلکم شخصیت خودت اینجوریه که خیلی می فهمی که بزرگی که ...
تعطیلات امسال بهت خیلی خوش گذشت . خدا رو شکر بودن تو طبیعت دو تا مهمونی تولد و دختر بچه های همسن و سالی که دورو برت بودن و اشباع شدن از محبت مامان جون و بابا حاجی و داییها و ...
مهبد کوچولو هم یکساله شد و توجه و محبتت به یکدونه پسر دایی کوچولوت برام جالب بود. ای قربون هیکلت برم که اینقدر استعدادت تو رقص برام عجیبه و حرکات جدیدی که تو مهمونی تولد یاد گرفتی.
بسته های brillkids بدستم رسیده و باید زودتر نصبشون کنم . خیلی هیجان دارم .
امسال اولین عیدی بود که تو بیدار بودی و سال تحویل رو متوجه شدی . و من راضیم از هفت سینی که با کمک خودت و خاله بهاره درست کردیم یه هفت سین ماریه خیلی خوشگل و رنگی . برام مهم بود که آیین نوروز و سفره و ... تو ذهنت قشنگ و جالب نقش ببنده . در اولین فرصت عکس می ذارم.