، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

مهدکودک 2

1392/4/17 14:49
نویسنده : مامان هدا
370 بازدید
اشتراک گذاری

دلم می خواد بنویسم بی دلیل و با دلیل فقط بنویسم . از دلتنگیهام از اشکهای ناخواسته ی گاه و بیگاه گوشه چشمام . از بغض لعنتی که دو هفته هست گلومو فشار میده . 

خدایا دخترم بزرگ شده و من باز هم جا موندم . خدایا خدایا خدایا! با فریاد خفه شده سکوتم چه کنم؟

نه مادرکم! نگرن نشو .هیچ اتفاق بدی رخ نداده . امروز برای ثبت نام قطعی رفتیم مهدکودک و تو چه شادمان لحظاتت رو سپری کردی.

ازت معمولی خداحافظی کردم و جوابم یک خداحافظی سرسری از جانب تو بود چون می خواستی زودتر بری طبقه بالا که از بقیه بچه ها جا نمونی . مدتی تو ماشین نشستم و بعد برای بردنت اومدم و در نهایت تو با گریه از مهد بیرون اومدیتعجب و وقتی با تلفن برای بابایی تعریف کردم با همون طنز همیشگی میگه : بهش بگو بابا اشتباه متوجه شدی معمولا موقع رفتن و موندن تو مهد گریه می کنن نه موقع اومدن قهقهه

مهد امید فردا: مهدی که فقط برام قابل قبول بود و نه هیچ چیز دیگه . از چندتا مهدیکه باهم رفتیم از جمله تیام، مهستان و امیدفردا اینجا بیشتر به دلم نشست. حداقل ظاهر شادتری داشت و از هر چند نفر که دیدم و پرسیدم راضی بودن. البته اگه از شعارای قشنگش بگذریم ! حتی دیروز تو کلاس باله هم مامانی بود که دخترش امید فردا میرفت و خیلی راضی بود. 

یادم به ماههای اول تولدت میفته . روزهایی که می خواستم برات پرستاری بگیرم که در کنار خودم  باهات باشه تا من بتونم به کارام برسم . روزهای مصاحبه و شبها هق هق گریه . نمی تونستم تحمل کنم که بزرگ شدنت رو حتی برای لحظاتی با کس دیگه ای شریک بشم . عشق زیبای من! و نتونستم و هیچکس رو نپذیرفتم و الان خیلی از تصمیم اون زمانم راضیم ولی الان فرق می کنه اونموقع بخاطر خودم می خواستم پرستار بگیرم و الان تو رو بخاطر خودت می خوام مهد بگذارم و امیدوارم بازهم 3 سال دیگه که به این روزها نگاه می کنم از تصمیمم راضی باشم . سخته ! خیلی سخته دخترکم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پریناز
18 تیر 92 0:37
شک نکن که بهترین گزینه برای تک بچه های امروزی مهده.و البته در کنار معیارهای قابل قبول ما برای انتخاب مهد،یکی از فاکتورهای اصلی رضایت خود بچه است که اینو بعد از یه مدت زمانی خواهی فهمید... پس کوچولوی شما هم مثل دختر منه...با عشششششششق میره مهد و من خوشحالم از شاد بودنش.چون تمام هم و غمم برای بزرگ شدنش همین شاد بودنشه و بس موفق باشید
سادنا
24 تیر 92 18:20
پیام های خصوصی رو چک کنید لطفا
منیره
25 تیر 92 2:13
هدا جون سلام خوبی واقعا شرمنده 2 ماهه می خوام بیام تو وبلاگت بابت کتاب و هدیه ات به علیرضا ازت تشکر کنم نشده ببخشید خیلی خیلی ممنون بابت بزرگ شدن ستاره زندگیت هم تبریک میگم خوبه که انقدر نگرانشی ولی مراقب خودت هم باش اینطوری صدمه می بینی یه جاهایی رو باید فقط سپرد به خدا یه سوال داشتم چون میدونم شما برای مرکز مشاوره و هوش زیاد تحقیق کردی من می خوام علیرضا رو ببرم برا مشاوره کجا رو معرفی می کنی؟ کانون سنجش و افزایش هوش خوبه؟ مشاوراش چطورن؟ ممنون
منیره
25 تیر 92 2:19
راستی یه سوال دیگه داشتم
من کتاب خواندن رو هنوز کامل نخوندم ولی قصد دارم اگه علیرضا خودش علاقه ای نشون داد باهاش کار کنم (فعلا کتاباش رو میاره باز می کنه میگه به نام خدا و بعضی جاها میم رو پیدا می کنه) جسته گریخته به تاپیک کوچولوهای باسواد سر زدم و دیدم فایل ها رو تو قالب پاور پوینت درست کردین می خواستم بدونم می تونم منم اون فایل رو داشته باشم (با کمال پررویی) چون واقعا وقت نمی کنم درست کنم درخواستم رو تو همون تاپیک مطرح کنم؟
ممنون میشم جوابم رو بدی .ستاره ات را ببوس

منیره عزیزم دیدن پستت اینجا خوشحالم کرد. عزیز مهربون منم واقعا وقت نمی کنم . اونجا تو اون تاپیک بچه ها خیای بهم کمک می کنن . آره عزیزم همونجا مطرح کن