، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

دیر نویس!

1390/6/20 23:53
نویسنده : مامان هدا
274 بازدید
اشتراک گذاری

این آتلیه هم دل ما رو آب کرده دیگه خودم هم بی طاقت شدم . متاسفانه خودمون خیلی خیلی کم عکس گرفتیم .گریه دلم می خواد پست گزارش تولدشو خیلی کامل و با آب و تاب بنویسم . به دلایلی کاملا شخصی فعلا پستا رو رمز دار می نویسم.

خوشحالم خوشحالم از ساعتهایی که صرف بزرگ شدن ستاره کردم نتایجش فوق العاده هست می دونم که مسئولم و از ته قلب امیدوارم بتونم مسئولیتم رو خوب انجام بدم. دیگه دخترم یه نوزاد نیست مثل دوتا دوستیم که کاملا می فهمه و می دونه چی می گم.

دو تا کلمه مامان و بابا رو می تونه بخونه ولی احتمالا دیگه ادامه نمی دم خودم احساس می کنم بهتره چند ماه دیگه صبر کنم .

دایره لغاتش خیلی خیلی وسیع شده .

اعضای بدنش مثل دست، پا ، مو، بینی ، چشم، گوش، زبون ، ناف رو خوب می شناسه و امروز اسم خودش (ستاره) رو یاد گرفته .

هرچند که ذست و پا شکسته حرف می زنه ولی مامان رو کامل می گه و وقتی صدام میزنه دلم غش میره. ستاره عادت داره از دور می بوسه ولی چند روزیه به تقلید از خودم که کنار گردنشو بوسه بارون می کنم صورتشو بهم می چسبونه و تند تند می بوستم . خدایا اون لحظه دیگه هیچی هیچی نمی خوام . اون موقع هست که عشق خالص خالص رو لمس می کنم و واقعا دیگه تو این دنیا نیستم.

کلی بازی بلده انجام بده . لی لی حوضک . تاپ تاپ خمیر اتل متل . حتی با عروسکای انگشتیش هم بازی می کنه و همچنان عاششششششق کتابه. چهارشنبه واکسن یکسالگیشو با تاخیر زدیم (چون 4 شنبه قبلش تعطیل بود) و واسه خانومی که واکسن می زد خیلی جالب بود که من واسه سرگرم کردن و آروم کردن ستاره بجای عروسک یا هرچیز دیگه کتاب آوردم. بین کتاباش کتاب پر پر که توش 2 تا کبوتره خیلی محبوبه و عاشششششق پیشیه به هر شکلی واقعی، پاپت ،فیلم توی موبایل . عکس تو کتاب و...

وزنن یکسالگیش 10 کیلو و قدش79 سانت.

هنوزم شبا چند بار بیدار میشه البته بهتر شده بود باز چند شبه که بیشتر بیدار میشه . و من همچنان دلم می خواست که ستاره دوقلو بود قهقهه

نازگلک هنوزم با کمک راه می ره .ای شیطون ! هرچند که دقیقا شب تولدش دو قدم تنهایی برداشت که مامانشو سورپرایز کنه .

خیلی تند تند نوشتم .ولی بهتر از این بود که ننویسم . اینم چند تا عکس:

تولد 3 نفره خصوصی دقیقا روز تولد پرنسس خانوم که بابایی ما رو برد پدیده شاندیز

اینم ژست قبل از عروسی یکی از خاله های شرکتی. اولین عروسی که ستاره رفته و خیلی هم دخمل گلی بوده فقط هیچی نخورد.

اینم لباس دوم عروسی! خاله سمیرا جون دستتوت درد نکنه منو ببینید:

آفرین ستاره که شکلا رو درست می اندازه تو جعبه. دست دست!تشویق

اینم روز بعد از جشن تولد که بادکنکای مهمونی رو بردیم دادیم مهدکودک پشت شرکتهورا

راستی امروز به آتلیه زنگ زدم گفتن هفته آینده بیاید عکسا رو انتخاب کنید فیلم هم حداقل یکماه دیگه آماده می شه.ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)