من یک مادرم!
پنجشنبه و جمعه جایی با 30 نفر آدمهای مختلف بودیم - روز جمعه خانمی که تازه تو جمعمون حضور داشت اومد پیشم و گفت : وای شما فلانی هستید من اصلا باورم نمیشه شما سرکار می رید آخه خیلی مامان هستید . خندیدم و تشکر کردم . سرشار از غرور شدم . اخه دلبندم اون نمی دونست که شغل اول من مادری هست . من یک مادرم مادر ستاره کوچولویی که خدا روی زمین به من هدیه داده .
در آستانه 24 ماهگی،
24 ماه رو اگه در 24 ساعت شبانه روز ضرب کنیم میشه چند؟ به نظرت این عدد چه کسری از لذتی هست که من از بودن و حضورتو چشیدم؟ پس چرا سیراب نمیشم عسلکم ؟ چرا هر روز بیشتر و بیشتر تشنه در آغوش گرفتنت هستم ؟ شاید خودتم اینو حس کردی که چند وقتیه بیشتر ازم می خوای که بغلت کنم . ای شیطون کوچولو!!!
نازنین بانوی من ! ستاره خاتونم! شیرین ترینم!
به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟
به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه؟
به شرابی که نمایان بود از جام بلور؟
به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟
به شقایق که بود جلوه گر بزم چمن؟
یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟
مرمر صاف تنت را به چه مانند کنم؟
به بلوری رخشان؟
یا به پاکی و دل انگیزی برف؟
به یکی ابر سفید؟
یا به یک مخمل خوشرنگ نوازشگر گرم؟
به یکی چشمه ی نور؟
یا به سیمای گل انداخته از دولت شرم؟
به پرندی که کند جلوه گری در مهتاب؟
به گل یاس که پاشیده بر آن پرتوی ماه؟
یا به قویی که رود نرم و سبک در دل آب؟
نابغه کوچولوی من!
بالاخره چند روز پیش ازت فیلم گرفتم . اینکه هر تعداد آیتم تا ده جلوت بذارم به فارسی و انگلیسی می تونی بشماری . اینکه وقتی ازت می پرسیم what is this? حدود 20 کلمه رو می تونی جواب بدی. وقتی apple رو با لهجه واقعی با تلفظ کودکانه خودت عنوان می کنی واقعا خوردنی میشی .
عزیزکم داری دوساله میشی یعنی تا 3 سالگی و پایان سالهای طلایی زندگی تو من فقط و فقط یکسال دیگه فرصت دارم . خدایا کمکم کن ! دلنگرانیهام تمومی ندارن! کمکم کن که برق شادی و رضایت رو وقتی دخترکم 24 ساله میشه تو چشماش ببینم .