، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

28 ماهگی

1391/10/6 12:15
نویسنده : مامان هدا
336 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 4 دیماه 91

نازنین ترینم! ستاره مامی!

امروز یه روز شیرین بود . دخترکم جنس بعضی از تجربه ها اینقدر لطیفه که فقط وقتی مادر شدی حس می کنی.

بعد از پرس و جو بالاخره واسه چک آپ روحی تو رو به یه مرکز روانشناسی بردم . هفته پیش اولین جلسه و ای هفته دومین جلسه بود . شدیدا معتقدم که نباید فقط وقتی کسی مشکل روحی پیدا می که بره پیش مشاور و روانپزشک و اینکه پیشگیری همیشه راحتتر از درمانه . 

(عزیز دلم همونجور که قبل از بوجود اومدن تو با همفکری من و بابایی رفتیم پیش مشاور و روانشناس)

جلسه اول رو من فقط حرف زدم و تو هم در کنارمون بازی می کردی و مشاورمون هم یادداشت می کرد و این هفته بیشتر مشاور صحبت کرد و در نهایت از تعادل کامل روحی تو برام گفت و اینکه دیگه نیازی نیست که دوباره بریم اونجا و کلی چیز دیگه از خصوصیات خوب تو که واسه مامانت تازگی نداشت. اینکه تو بسیار تو صحبت کردن جلوتر از سنت هستی . اینکه دختر اجتماعی و مستقلی هستی و از همه مهمتر حس امنیتی که در وجودت نهادینه شده . خدایا ممنون ممنون ممنون

چند تا اپیزود از هوش منطقی و توانایی تخیل و تجسم گل خانم

-امروز تو مرکز مشاورمون بهت اسمارتیز داده و چون واسه اولین بار بود اسمارتیز می دیدی رنگاش برات جالب بود یک دونه گذاشتی دهنت و طبق پیش بینی من نخورده تفش کردی . هههههههههه به همون دلیلی نه شکلات می خوری و نه قند . بعد احساس کردی این قرصای رنگی استفاده بهتری از خوردن دارن نشستی رو زمین و اسمارتیزا رو از قوطی ریختی بیرون . مشاور بهت می گه اه ستاره چکار کردی و تو با اعتماد بنفس کامل می گی : اشکال نداره . اتفاق خاصی نیفتاد! تعجب

بعد از تو یک جعبه یه قیچی بیرون آوردی . ای اولین تجربه ات بود که خودت به تنهایی قیچی دست گرفتی . اولین برش رو با دوتا دست زدی ولی بعدش با اصراری جالب و تلاشی تحسب کردنی با انگشتای کوچیک یک دستت با قیچی ها کار می کردی . خیلی برام جالب بود اصلا فکر نمی کردم اینقدر قشنگ مثل بزرگا بتونی قیچی کنی. من فدای انگشتای کوچیکش بشم نازنینم.

اومدن پرده خونه رو نصب کنن و یک میله ساده دراز معمولی رو زمین بود . میله رو برداشتی و نشستی رو مبل می گی این پاروئه من نشستم تو قایق پارو می زنم . و شروع کردی به پارو زدن .آخه عسلم تو اصلا قایق پارویی کجا دیدی؟ بعد میله رو عمودی گرفتی می گی مامی این برج میلاده . آخر سر هم لیسش می زنی میگی : یامی یامی این بستنیه . مامی ببین چه سرده!

یادآوری: دندونای دوم جلوی پایینیت بالاخره بعد از کلی تاخیر و مشاوره با 3 تا دندونپزشک مبنی بر رفع نگرانی من بالاخره حدود یکماه پیش با فاصله 10 روز از همدیگه دراومد . یعنی حدودا وقتی 26 ماهه بودی.

پینوشت : مرکز مشاوره دکتر عابدین - تلفن تماس 44815780 (البته همیشه رو پیغام گیره)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

anita
6 دی 91 13:39
سلام .ممکنه بگین از چه وسایل کمک آموزشی استفاده می کنین و از کجا تهیه میکنید.
برای شروع اموزش یه دخمل 18ماهه با چی شروع کنم بهتره؟


امیدوارم خیلی زود بتونم مطالب مفصلی رو راجع به آموزشهای نوین مغزی و خواندن و ... بنویسم . پوزش منو بخاطر نبودن فرصت ببخشید
anita
6 دی 91 13:41
سلام.
mahta
6 دی 91 13:41
سلام
مامان سما
8 دی 91 12:27
سلام هدی جان خوبی کتاب بچه ها بهشتی هستندنویسندش کیه؟ میشه یه لیست از کتابای خوب برا مامانا بزاری؟ ما منتظر راهنمایات درباره خواندن هستیم
مامان سما
12 دی 91 10:07
هدی جان شرمنده منتظرم شدید مرسییییییییییییییییییییییییییییییییی


نویسنده کتاب جان گری
مترجم: مهدی قره چه داغی
انتشارات : پیکان
مادر
14 دی 91 14:57
این مامی گفتن خیلی خیلی لوسه.حیف کلمه قشنگ مامان نیست؟؟