دومین مروارید!
شنبه 25 تیر 90
دومین مروارید پرنسسم امروز 25 تیر 90 در سن 10 ماه و 21 روزگی دراومد .
مادر فدای تو عزیز دلم ! هرچند بابایی نیست تا باهم جشن بگیریم ولی براش اس ام اس دادم و اولین نفر اونو خبر کردم . دوست دارم دلبندم.
اینم عکس اولین دندون ستاره با یکماه تاخیر!
مامانی بذار من ماجرای یک روزم رو خودم تعریف کنم باشه؟
صبح که از خواب بیدار می شم فوری می رم سراغ کتابخونه تا یک کم واسه اون روز کاری مطالعه کنم خب میشه بجای خوندن کتاب به خوردن کتاب هم مشغول شد راه میونبریه:
بعد از خوردن قطره آهن چون نمی شه تا یکساعت می می خورد پس فرصت خوبی واسه لباس پوشیدن و آماده شدن هست که بریم با مامانی سر کار . بعضی وقتا هم خودم با نگاه کردن به لوستر سقفی مامانی رو میذارم سر کار
خب امروز لیست کارا و جلسه ها چیه؟
و چند تا تلفن مهم می زنم. (خودمونیم حالی می ده میز مامانی رو بهم بریزیما):
خب دیگه مامانی من خیلی کار کردم خسته شدم بقیه کارا واسه شما:
آخی چه خوب خوابیدما:
خب دیگه وقت اداری تموم شده من منتظر شما و بابایی هستم زودتر بریم خونه:
دیدین چقدر سرم شلوغه حالا هی بگید چرا وبلاگمو دیر آپ می کنم:
پینوشت: مامان آتین جان آدرس وبلاگتونو دوباره برام بذارید نمی تونم وارد وبلاگ آتین بشم. ممنون